صدا می کنی من را مامانم
پســـــــــــــــرم؛ فرزندم؛ هَستیم؛ از زمانی که زبان بازکردی مرا با اسمهای متفاوتی صدا کردی مامانا-مامانی -مامایا -مامانی نی -مامان عزیز و چند روزی است که مرا مامانم صدا می زنی خیلی حس عجیبی بهم دست می ده من همیشه تو را پسرم صدا می زنم عزیزم قشنگم گلم وقتی که این “میمِ” نازنین و دوست داشتنی را کنارِ اسمت می نشانم و همه یِ تعلقم را به تو و به روزگارت ، در همان یک حرفِ نابش خلاصه می کنم ، حسّ ِ قریبی در وجودم می دود و مرا می رساند به مرزی که رهایی از سرزمینش ممکن نیست… امان از این “میم” ی که همزمان محصورم می کند، محدودم می کند به اوجم می برد و بر می گردان...
نویسنده :
مامان فرناز
3:08